<body bottommargin="0" leftmargin="0" rightmargin="0" topmargin="0" marginheight="0" marginwidth="0" bgcolor="navy" link="navy" vlink="navy" alink="navy">




آفرودیت




صفحه اصلي
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009






Saturday, August 31, 2002

نمي دونم اين موضوع فقط براي من پيش مياد يا كه همه از اين درد مستفيض ميشن.
تا حالا شده كه بخواين سوار اتوبوس شين ....... فرت فرت از جلوتون تاكسي رد ميشه ‚يا بالعكس كار واجب دارين و بايد 3 سوت جائي باشين .... منتظر تاكسي ميشين كنار خيابون و آقا نگاه كه ميكني ......اِه اِه گورپ گورپ اتوبوس خالي يا ديگه حداكثر نيمه پرِ كه داره رد ميشه........ راننده هاشونم يه جوري بهت نگاه ميكنن كه انگار .... البته خدايه نكرده ها ...... يه خندة تمسخر كه داداش (...) خوردي .....ديدي!
يا يه مثال ديگه كه همش نمي دونم چرا پيش مياد؟
اين اينترنت من هميشه در بدترين زمان ممكن تموم ميشه .... با اينكه هميشه سعي ميكنم كه شنبه ها refreshش كنم ولي نمي دونم چرا با اينكه كه قراره يه ماهه باشه ....زرتي پنجشنبه ميميره .... اونم در بدترين زمين ممكنه ...زماني كه منتظر mailمهمي از اونور هستي.يه mail‌خيلي مهم كه شايد به خاطرش مجبور شي فردايه mail پاشي بري دوبي! يا شايدم يكم مهمتر يه mail از آفروديت قراره بياد(هر چند كه آخر هفته ها mailنميزنه .......ولي براي مثال عرض كردم)
جداً ها فكر كه ميكنم ميبينم كه زياد هم بيراه نيست كه به من ميگن بدشانس :))
آخه ديگه چه قدر بدشانسي ! بگذريم .......
طي اين دو سه روز دوباره بحث رفتنم جدي شده ... خودمم الان ديگه جزو موافق هايه رفتن هستم.آخه چه فايده كه اينجا تو علم و صنعت بشينم الكترونيك بخونم.بعد از ثبت نام ميخوام با استاده صحبت كنم كه پروژه رو هم همين سال اول بگيرم و قال قضيه رو بكنم.البته اين فكريه كه الان تو ذهنمه .... بايد رو خودم و رو خوده فكره كار كنم :))
اگه بتونم برم هم كه ديگه سريع بايد برم و معطل نكنم ....... چه آفروديت بخواد چه نخواد من مجبورم كه برم.ديگه نميشه لفتش داد.
راستي پامم هم حسابي درد ميكنه ... يادگاري جمعه است ... جاي لگد پرووني هادي استاديه! ...ولي در اين بازي هم شاهد ناداوري ها بوديم ...... آقا يه قدم از من هم عقب تره ...ميگه كه نه من از تو 4!!!! قدم هم عقبترم .... حالا اين 4 از كجا اومد يهو من نميدونم... شايه بهش وحي منزل شد كه «اي تريپل بگو 4‚اي تريپل بگو 4»
دوباره writer رو دادم كه برام پرهام فيلم هايه جديدشو write كنه.كاشكي اين دفعه حداقل دو تا فيلم درست حسابي بده يه چند شبي فيلم تميز ببينيم.ديروز spider man رو ديدم ‚ فيلم جالبي بود ...... ولي آخرش پسره احمق مرام گذاشت و با دختره دوست نشد .... بابا من كه خودم endه مرام هستم اگه جايه تو بودم به يه همچين دختري نه نميگفتم .... آخه نه گفتن به اون خودش شكوندن مرامه :))
خب ديگه من نبايد حرفه دوستت شدن واينا رو بزنم .... يهو سنگ ميشم.اونم از نوعه مرغوبش كه سنگ خارا ميگن
برم بخوابم كه اگه بخوام سنگين برم فوق بايد ديگه تنبل بازي رو بريزم دور.
بباي