<body bottommargin="0" leftmargin="0" rightmargin="0" topmargin="0" marginheight="0" marginwidth="0" bgcolor="navy" link="navy" vlink="navy" alink="navy">




آفرودیت




صفحه اصلي
June 2010
May 2010
April 2010
March 2010
February 2010
January 2010
December 2009
November 2009
October 2009
September 2009
August 2009






Saturday, February 28, 2004

دوشنبه يادش رفت که پنيري رو که شسته بزاره تو يخچال ..... بيچاره پنيره .... گنديد ... مرد.
سه شنبه يادش رفت که آب پرتقالي رو که صبح براي خودش ريخته بود رو نوش کنه .... موند بيرون و خشک شد.
چهارشنبه ها که معمولن يادش ميره ورقه ها رو با خودش بياره از lab که درنتيجه من ميارم براش.
پنج شنبه cell phone اش رو خونه يکي از بچه ها جا گذاشته بود که طرف خيلي دويد تا بهش برسونه آخر شبي.
جمعه رو فاکتور ميگيرم چون يادم نمياد چيزي ازش که سوتي باشه.
امروز چي ؟؟؟؟ بعله .... امروز رفته بوديم خريد که به اين نتيجه رسيديم که بريم ناهار bertucci’s .... لباس ها رو که تو ماشين گذاشتيم و رفتيم ناهارو خورديم و برگشتيم ديديم که بعله استاز !! در ماشين رو چهارتاق وا گذاشته بود و با ما اومده بود ناهار. برگشتيم ديديم که يوهو ....
جالبش اينه که مثل اينکه يکي اومده بود و تو ماشين ناهارش رو خورده بود و رفته بود!

دست بالاي دست بسيار است ..... هوررراااا