|
آفرودیت |
صفحه اصلي |
Saturday, February 28, 2004
دوشنبه يادش رفت که پنيري رو که شسته بزاره تو يخچال ..... بيچاره پنيره .... گنديد ... مرد.
سه شنبه يادش رفت که آب پرتقالي رو که صبح براي خودش ريخته بود رو نوش کنه .... موند بيرون و خشک شد. چهارشنبه ها که معمولن يادش ميره ورقه ها رو با خودش بياره از lab که درنتيجه من ميارم براش. پنج شنبه cell phone اش رو خونه يکي از بچه ها جا گذاشته بود که طرف خيلي دويد تا بهش برسونه آخر شبي. جمعه رو فاکتور ميگيرم چون يادم نمياد چيزي ازش که سوتي باشه. امروز چي ؟؟؟؟ بعله .... امروز رفته بوديم خريد که به اين نتيجه رسيديم که بريم ناهار bertucci’s .... لباس ها رو که تو ماشين گذاشتيم و رفتيم ناهارو خورديم و برگشتيم ديديم که بعله استاز !! در ماشين رو چهارتاق وا گذاشته بود و با ما اومده بود ناهار. برگشتيم ديديم که يوهو .... جالبش اينه که مثل اينکه يکي اومده بود و تو ماشين ناهارش رو خورده بود و رفته بود! دست بالاي دست بسيار است ..... هوررراااا
Thursday, February 26, 2004
![]() حالا تو برو سنگ اينا رو به سينه بزن .... حالا تو برو پاي منبر بشين و به حرفاي اينا گوش بده و در غم فراقشون اشک بريز ........ حالا تو بيا هي به من بگو که چرا اعتقاد نداري ؟ داشته باشم که چي .... بشم يه توله اي مثل اينا. حالا تو ستاد راه بنداز و ريش بزار و جلوي مردم رو بگير و ارشادشون کن. حالا هي بگو که ما بهترين و اسلامي ترين و دموکرات ترين مملکت رو داريم .... والبته کي از ما دموکرات تر ! همه اين کارا رو کردي !!!!.... من دستم به اولين نفري که از خانواده ات برسه, بهش تجاوز ميکنم ... ببينم ميخواي چي کار کني. خيلي هم که ديدم اوضاع خطريه ميگم که شيطون "پناه بر خدا" گولم زد. يادت هم باشه که فاميلتون نميتونه شخصن از من انتقام بگيره چون مثل نوروزي به مرگ محکوم ميشه !! تويه آشغاله رياکاره بدمذهبه خدا نشناس .... حالم رو بهم ميزني.
Wednesday, February 25, 2004
قبلن ها بايد ميگفتيم "خواهرم حجابت را و برادرم نگاهت را پاس بدار "
ولي اينجا بايد بگيم خواهرم توروخدا يکم اون سرو سينه و پاها روبپوشون و برادران اگه ميشه يکم عوضه اينکه به هم نگاه کنين به اين خواهرا نگاه کنين که بلکم يکم خودشون رو بپوشونن. ديوانه ميشم آخرش از دست اينا و اين سينه ها شون.
Tuesday, February 24, 2004
مرد را به وسيله زن¸زن را به وسيله طلا و طلا را به وسيله آتش محک بزن.
فيثاغورث ومن اين بشر را دوست دارم.
Monday, February 23, 2004
ايراني جماعت دلش ميخواد شناور باشه .... آزاد و رها.
باد از هر طرف اومد راحت راهش رو کج کنه و بپيچه اونوري. واسه همين هر ننه قمري که اومد ايران رو تسخير کرد رو فرهنگمون لزگي رقصيد. فقط اسکندر بود که اثر نذاشت اونم ديوونه اثر گرفت و به شيوه ايراني مرد. عرب کون نشور ..... ترک مغول ....... ترک تاتار .... افغاني .... همه اومدن و نه تنها تسخير کردن مملکت رو بلکه فرهنگ رو هم سوق دادن به جائي که ميخواستن. همين زبونه فارسي ننه زادي که حرف ميزني .... اين رو از ترک ها گرفتي ... اونا بودن که فارسي رو ترويج دادن. قبول نداري نه ؟؟؟ به تخمم. حالا بازم مرامشون گرم که بعد از تسخير ترويج رو به صورت خوبي صورت ميدادن. اين عرباي سنده که اومدن ريدن به مملکت رفت. نمونه اش همين سيداي خودمون !!! تو فقط يه چيز نو و يه قدرت تازه بيار ... محاله ايراني جذبش نشه. تو زور داشته باش محاله که ايراني مجذوب و ذوبت نشه. زيادم عجيب نيست که 50 % رفتن راي دادن در حالي که 2500 نفر رد شدن و بقيه هم گلچين. بالاخره ايراني هستن ديگه. بادم که داره از اون طرف مياد .... منم بودم راي ميدادم.
Saturday, February 21, 2004
بعد از يه سکس خيلي آروم که با دوست دخترت داشتي .... دو تاتون رو تخت دراز کشيدين.
تو داري سيگار ميکشي و اونم داره بيصدا اشک ميريزه. هوا ديگه تاريک شده .......... چراغ هم که سو سو ميزنه .......... بدترين اتفاقي که ميتونه برات بيفته اينه که تا بخواي برگردي و دلداريش بدي .... اونم همزمان برگرده که French kiss کنه و با زانوش محکم بزنه تو تخمات.
Friday, February 20, 2004
Thursday, February 19, 2004
ساعت 4 صبح مياي بالا ميبيني که اوه تو سينک ظرفه نشسته هست.
کلي هم خوابت مياد و هي دستت رو به موهات ميکشي و فکر ميکني که چيکار کنم. بعد به اين نتيجه ميرسي که چون نميدوني که نوبته تو هست يا نه بشمري ببيني که نوبتت هست يا نه. تو کله ات غوغائي برپاست و سيگنال ها ميرن اينور و اونور تا بالاخره به اين نتيجه برسي که بعله نوبته خودت بوده و مونده. تو ذهنت وول ميزنه که "ول کن فردا صبح ميشوري" ولي براي حفظ آرامش حاکم برخونه ميگي "دندم نرم! ميشورم" ميشوري و ميشوري ..... تموم که شدن و تو هم تموم شدي ميري با خيال راحت و وجدان آسوده ميگيري ميخوابي. آي اين وجدانت به درد مياد وقتي فردا هم خونه ايت بهت ميگه "MH تو ديشب جاي من ظرف شستي ؟" تو دلت به هر چي وجدان و ظرف و سيگنال تو مغز و آرامش و سينکه فحش ميدي. حالا فرضن هم که بخواد تلافي کنه .... نميتوني تا 4 صبح بيدار نگرش داري که ظرف بشوره که.
Tuesday, February 17, 2004
ميدونين معني گوگل چيه ؟؟؟
يه يک که صد تا صفر بعدش باشه ميشه گوگل. داشتم براش ميشمردم که چندتا دوسش دارم .... بعد که ديديم تموم نميشه گفت از يه طريق ديگه برم. منم رک و راست بهش گفتم که چند تا دوسش دارم. گوگل تا دوست دارم عزيزم.
Monday, February 16, 2004
من عاشقه موسيقي هستم ..... من عاشقه اجراي زنده هستم.
درسته که يه سري چيزاي خاص رو گوش ميدم ولي پاي اجراي زنده که ميرسه من نفسم تنگ ميشه .... هر چي ميخواد باشه. عاشق سينما هستم و فيلم .......... نبينم انگار قطع نخاع شدم. چند وقت پيش که ايشون در مورد بينوايان نوشته بودن .... همين جا بود گروهشون ها ..... زنگ زدم که بليط رزرو کنم که گفتن تموم شده همه اش : (((((((((((( کنسرت که ديگه هيچي .... بميرم هم بايد برم .... يادته که با هم رفتيم کنسرت شهرام ناظري ؟؟؟؟ از چو مني بعيده که برم شهرام ناظري اونم با اين موسيقي هائي که من گوش ميدم ... ولي قسم ميخورم که حتي اونجا هم لذت دنيا و آخرت رو بردم. اينجا که ديگه هيچي ديگه ........... با اينکه شهرمون کوچيکه و وسيله نقليه هم ندارم ... همه نزديکا رو ميرم. يادتونه staind با اون آهنگ خداشون .... outside .... خيلي حال داد. A perfect circle و godsmack و متاليکا و ironmaiden و linkin park ..... همه خدا بودن. دوباره ميرم .... هم متاليکا و هم godsmack و هم a perfect circle ..... همه شون ميان اين نزديکا. لذت ميبرم .... خيلي لذت ميبرم .... يه چيزي تو مايه هاي ارگاسم براي شماها. تو محيطي باشم که توش موسيقي باشه ..... غرق ميشم. ميتونم چشمام رو ببندم و به عرش برم. زمان بي مفهوم ميشه برام اگه اونجا باشم ..... همين حالت برام وقتي پيش مياد که به اون چيزي که ميخوام گوش ميدم. چشمام رو باز ميکنم و ميبينم که 3 ساعت گذشته .......... و من بي وقفه داشتم کار ميکردم. کار نميتونم بکنم اصلن بدون موسيقي .... فيلم و سينما وتئاتر هم همين طور .......... ولي ديگه اون موقع بازدهي ام نافرم نياد پائين. ولي بازم هم وقتي فيلم ميبينم و کار ميکنم بازدهي ام بيشتر از وقتيه که خالي خالي کار ميکنم. من نافرم کس خلم .......... بي نهايت !!!!!!!!!!!!! به هر کي که ميگم باور نميکنه ..... ولي شما ها که ميديدين من چجوري درس ميخوندم اونجا که بودم. دلم ميخواد که اين لحظه هاي شادم رو با شما تقسيم کنم و لحظه هاي غمناکم رو براي خودم نگه دارم ولي چه کنيم که انسانها متفاوتن و شما ها با اين سبک حال نميکنين. من حالش رو ميبرم و براتون تعريف ميکنم عوضش .... خدا به همه تون يه پولي عنايت کنه و به منِ کس مشنگ هم يه مقدار عقل!
Sunday, February 15, 2004
من امشب دارم نفس ميکشم ..... دقيقن به خاطر هيچي.
دوروزه مثل اسب دارم کار ميکنم ..... اسب که نه خر !!! من وقتي ميفهمم زنده ام و دارم زندگي ميکنم که درد بکشم. من دارم درد ميکشم .... درد زانو و پا ...... بالاخره بازي کردم ..... بازي منظورم يه بازيه واقعيه. بالاخره تونستم يه کمي از خاطرات گذشته رو زنده کنم. همه توانائي هام رو از دست دادم .... خودم خوب ميدونم. قبلن ها ..... يه کارائي ميکردم با توپ ! الان با يه دريبل ساده هم راضيم. ولي همين که جوري بازي کردم که درد رو احساس ميکنم ..... زنده ام. دعوت کردنم براي تورنمنت .... که مجبور شدم رد کنم. خبر خوب .... همين ديگه .... تو اين يه هفته همين بوده ديگه. مگه چند تا بايد باشه ؟ برم يه چيزي پيدا کنم براي زانوم !
Friday, February 13, 2004
اين اولين valentine اي نيست که من تنها ميگذرونم و مطمئنم که آخرينش هم نيست.
نميگم برام مهم نيست براي اينکه هست ..... نميگم به چپم هم نيست ... براي اينکه قبلن نبوده ولي الان هست. نميگم که خوشم نمياد از اين لوس بازي ها .... براي اينکه بين همه اين لوس بازي ها از valentine خوشم مياد. نميگم که دلتنگ شدم بازم براش امشب .... اين دفعه براي اينکه از شما ها ميترسم. از شماها که زرت زرت ميکوبين. از تو مرسي ... که بهم دلداري ميدي و برام کلي نقشه خوب خوب ميکشي که چيکار کنم. حتي فکر به اون نقشه ها هم دلم رو غنج ميده. از تو هم مرسي که با اون همه دردسر و مشغله که داري بازم باهام چت ميکني. ميدوني که آرومم ميکنه؟ از تو يکي هم .... حالا مرسي براي اينکه يه خبر خوب هم دادي .... هرچند که بازم مثل هميشه بايد قلاب انداخت از دهنت کشيد بيرون. از تو هم مرسي که هميشه به فکرم هستي .... از بقيه تون هم ....اِاِمم .... مرسي ديگه. داشتن دوستاي خوب مهمه .... فاصله هم مهمه ... نميگم نيست. ولي با 10000 کيلومتر هم من ميتونم صداي قلب تورو و صداي خنده هاي تورو و صداي دوستي تورو و صداي بيصداي تويکي رو هم بشنوم. 10000 کيلومتر که عددي نيست .... من 10 کيلومتر فاصله داشتم ولي انگار 10 قرن نوري بود. الان شده 10000 کيلومتر ولي همون 10000 کيلومتر هم باقي مونده. من ممکنه اونقدر ها هم احساساتي نباشم .... ولي تهي هم نيستم. ميدونين که عقل احساس تکامل نيافته است .... من هنوزم دارم رشد ميکنم. ولي اين رشد با اون رشد چند سال پيشم فرق داره .... اين دفعه قدرتون رو ميدونم. وسط همه اينا هم يه کيک کوچولو و يه بسته شوکولات براي گرفتن ميچسبه نه ؟؟؟ با کلي email و تلفن براي تبريک گفتن ..... ؟؟؟ آره ميچسبه چون ميدونم که شما ها رو دارم. وگرنه خالي خالي نميچسبيد. Happy Valentine’s Day
Wednesday, February 11, 2004
آقا من ظاهرم که زشته هيچي ..... باطنم هم زشته.
پر از پليدي و کثافت و سياهي و .... هستم. دلم ميخواد اينطوري باشم اصلن ..... به تو چه ؟ دلم ميخواد تو کثافت خودم قدم بزنم و توش شيرجه بزنم. دلم ميخواد که همه بديها رو تجربه کنم و روشون سوار شم. دلم ميخواد زندگيم رو به گه بکشم. از تو نظر خواستم ؟؟؟ پس خفه شو و زر نزن. يه چيزي بگو که آدم بتونه روش فکر کنه. اصلن مثل همه بچه هاي ديگه ازلج تو هم که شده سعي ميکنم که بدتر و بدتر بشم. حرفي داري ؟؟؟ خوب شد. هوي مجيدي به اون لغت سياهي گير بدي هر چي فحشه ميکشم بهت ها .... از الان گفته باشم.
Tuesday, February 10, 2004
همه زندگي يه روال داره.
هميشه دوتا راه جلوت هست .... يکي راهي که معلومه چطوريه. پاکوب شده. رد پاي هر کس و ناکسي اونجا هست. آخر و عاقبتش هم نه کاملن ولي تا يه حدود خوبي معلومه. هر کي اومده توش يه تف کرده و رفته و يه لگدي هم به کنارش زده. خاکيه ..... مال روه اصلن .... ميدوني که ... يعني مال از توش رفت و آمد ميکرده. اونم چه مالهائي. جايگاه تنبل نشين هاس .... اونائي که گشادن و هميشه بايد پيرو باشن نه پيشرو. اونائي که سر تا پاشون يه چندرغاز نميارزه. راهش اصلن هيجان نداره .... فوق هيجاني ترينش اون روزيه که قراره بري آمپول بزني !!! باورم نميشه .... مايه کوبي هم هيجان داره آخه. راهش منظمه ....سر ساعت ريدن يه کار منظمه .... ازهمين راه هاس. دوتا دوست و رفيق هم تو اين راه پيدا کني ديگه خيلي آسون ميشه پيمودنش. اون يکي راه عوضش معلوم نيست چجوريه. اصلن راه نيست .... بيراهه است. معلوم نميشه که کي رفته و کِي رفته. تاريکه همه زواياش. آخر و عاقبت هم نداره اصولن. سر ساعت نبايد توش بريني .... قانون توش نيست. حيات وحشه .... بايد خودت رو زنده و سرحال نگر داري. توش امکان تحول هست. جهش .... ميدوني تکامل شايد. ممکنه که يه پله بري بالا ... و ممکنه که 10 تا هم بياي پائين. من عاشق راه دومم .... دلم ميخواد کار تازه کنم ... با همه فرق داشته باشم .... نه اينکه لباسم فرق داشته باشه که اون تخمم هم نيست ها. دلم نميخواد پيرو باشم ... حالا هر چي ميخواد باشه. مگه خودم هم بهش رسيده باشم. از کار تکراري و لگد مال شده بقيه خوشم نمياد. از کارآسون هم خوشم نمياد ... کاري که 100 نفر 1000 بار انجام دادن. کار گير هم بکنه اگه کارنو باشه اونقدري ناراحت نميشم که کل يه پروژه تکراري بخوابه رو زمين. مهم هم نيست که بقيه چي فکر ميکنن .... هر چي هم بگن و هر چقدر هم مجبور باشم که يه کاري رو تکرار کنم. من بازهم سعي خودم رو ميکنم که تو اون کار تکراري ابداع به خرج بدم و زلم زيمبو بذارم و از اين حرفا. از هم اينا بدتر ميدوني چيه ؟؟؟؟ از طرزتفکراجباري اصلن حال نميکنم. که يکي اونچيزي رو که قبول داره و من ندارم بهم زورچپون کنه .... اگه بتونم خرخره اش رو ميجوم. من دلم ميخواد که يه جائي که هيشکي نرفته برم و قدم بزنم. ببينم چيزائي رو که ممکنه کسي ديگه نديده باشه. اگرم ديدن و ميخوام بهم بگن ... دلم ميخواد که خودم هم تجربه کنم. ولي واقعن به اين معتقدم که همه تصميم هات دو راه اصلي پيش رو داره .... ميتوني از راه ساده ولي لگدمال شده بري و يا از راه سخت ولي کشف نشده. من اون دومي رو خيلي دوست دارم. تو ميتوني از راه اول بري و هي لقمه دهني اين و اون رو نشخوار کني .... من مشکلي باهاش ندارم. ولي اگه قراره که با من همکاري کني .... شرطش اينه. من ترجيح ميدم که لقمه رو آماده کنم براي بقيه. بازم هست ها از اين شرطا .... همه رو يواش يواش بهت ميگم.
Monday, February 09, 2004
اصلن با grammy امسال حال نکردم.
خيلي پيچيده کرده بودنش .... براي چي outkast که دوتا آهنگ خوب داره بايد 3 تا جايزه ببره و 50 cent بيچاره هي بياد رو سن و بره پائين. خيلي بي مزه بود ..... انصاف نبود اصلن ... Beyance هم که فقط کس و کون رو ريخته بود بيرون و 5 تا جايزه رو برداشت و رفت خونه. قديم ها به موسيقي جايزه ميدادن .... اونم به بهترين هاش .... الان ديگه لخت شو برو بالاي صحنه و اونجا جفتک بنداز و سينه ها تو بده بيرون و ماچ و بوسه بفرست به بيننده ومطمئن باش که شب با دو تا جايزه ميري خونه. با مثلن اون Justin timberlake اوا خواهرِ ان واسه بايد 4 تا جايزه ببره ... حتمن براي اينکه از Britney جدا شده و ديگه آزاد ميتونه هرغلطي بکنه. وقتي که بهترين آهنگه دنيا بشه ماله Richard marx .... سرت رو بزار زمين و همون جا قبض روح شو! بسيار خدا رو شکر کردم که بهترين پديده شد evanescence اينم اگه ميدادن به يکي ديگه تلويزيون رو به گه ميکشيدم. تو pop هم من نفهميدم چطور underneath it all از no doubt شد اول ... ولي خوب شد. دمش گرم. .جاي مونا قاسم زاده خالي. به راک که اصلن نزديک نميشم که اينا راک رو با alternative قاطي کردن و به هر گهي خواستن جايزه دادن. بازم هارد راکشون يه چيزي .... همين آهنگيه که گذاشتم اين پائين که حقش بود بهترين آلبوم رو هم بگيره .... از outkast اسگل که بهتر بود که. اين کس شعر آخريه متاليکا رو هم به لعنت نميارزيد رو بردن بهترينه متال .... ريدم تو اون سليقه تون. يه چيزي که بهم مزه داده white stripes بود که کلي با اون آهنگش حال کردم. 50 تا جايزه rap دارن ها ..... eminem فقط يکي برده .... به فيل آبي بگي بهت ميخنده. اون 105 تا جايزه بخوره تو سرتون با اين سليقه تون .... ميگن شجريان هم نامزد شده بوده .... اگه واقعن بوده باشه .... !!!!! يکم عجيب نيست که ايراني ها رو اين همه تحويل ميگيرن جديدن ؟؟؟ حالا وسط اين همه حال گيري .... اين سنده هم ميگه من ميدونم evanescence نو نيست و دو سال پيش آواز خوندن و از اين کس شعرا .... منم دو دفعه که گفتم بابا اشتب ميکني ... دفعه سوم گفتم باشه ... زنگ بزن به grammy همين الان و بهشون بگو .... جايزه اش رو همون جا live ازش پس بگيرن و خيط شه. خيلي اعصابم خرابه نه ؟؟؟ همه اش سه شبه نخوابيدم.
دمت گرم ..... !!!! گل گفتي.
Sunday, February 08, 2004
بعضي وقتا که ديگه هيچ کاريش نميشه کرد بايد با دست بگيريش و نصفش کني !!
نامفهوم بود.نه ؟؟ الان مکانش رو هم ميگم مفهوم ميشه براتون. مکانش به عبارتي ميشه توي توالت فرنگي هاي يه شهري تو ايالت شريف ماساچوستز تو کشور آمريکا.
Friday, February 06, 2004
صبح که بيدار ميشي .... همون لحظه که بيدار ميشي ها.
اون لحظه تعيين ميکنه که روزت چجوري سر ميشه ! اون لحظه رو اگه با يه لبخند و يه فحش به خودت شروع کني به خدا هيچي نميشه. مثلن خيلي بهت برميخوره اگه بري جلوي آينه و بگي "سام اليک" و "امروز چطوري خرس گنده ؟" بهت برميخوره ؟؟؟ اِه خب هيچي. ولي اگه مرامي بهت بر نميخوره .... روزت رو خوب آغاز کن. اونطوري نه خودت زجر ميکشي و نه بقيه که بايد نصف روزشون رو پر کني. مثل هميشه نميفهمي چي ميگم! باشه بازم طلبت. ------------------------------------------------------------------------------------------------------------ ميگم آقا جون من بالاخره ميميرم يا نه ؟ ميگه نه فعلن !!!! آزِت که چيزي نشون نميده. منم ميگم که منم که ديگه تنم اونطوري نميخاره و کبودي ها هم به جز يکيشون بقيه شون رفتن خونه عمقزي. چطوره که بيخيال شيم دکي جون. ميگه باشه ولي بهم بگو اگه چيزي شد. ميگم باشه .... ميخواستم برم health center دانشگاه خودمون. ولي ديگه نميصرفه. پسر عمه نازنين هم که دکتره و ميگه چيزيت نيست. آز هم که ميگه نيست. خب نيست ديگه. ديگه چرا اصرار ميکني ؟ تازه فوقش هم همه اينا درست بودن .... يادت رفته که فالگيره به مهسا چي گفته بود ؟؟؟ دوتا بچه داري : ))))) دوميش هنوز مونده !!
Thursday, February 05, 2004
- بعله جونم بفرمائين .
-- ببخشين من يه مشکلي دارم. - بفرمائين بنده در خدمتم. -- آقاي دکتر! من وقت کم دارم. هميشه براي همه کار وقت کم ميارم. نميرسم research کنم. ورقه هام رو صحيح کنم. به کاراي ديگه ام برسم. - خب چند تا درس داري اين ترم عزيز ؟ -- هيچي آقاي دکتر.درسام تموم شده. - چند تا course رو TA ميکني ؟ -- دوتا ! - جمعن چند تا student ميشن ؟ -- چهل تا. - جونم من خودم 53 تا student تو کلاسم هست که !!!!!! -- ولي دو تا با يکي فرق داره. - قبول دارم. حالا بگو چند ساعت در روز غذا ميخوري ؟ -- دوساعت و نيم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! - خب درست کردنش سخته .... قبول دارم. -- نه آقاي دکتر .... خوردنشه. درست کردنش جداس! - جونم ؟؟؟ -- همينيه که هست! يواش غذا ميخورم ديگه. نميتونم معده ام رو ناراحت کنم که آخه. - وقت هم کم داري نه ؟؟؟ -- بعله ديگه. گفتم که. - کم داري که کم داري. به تخمم که کم داري .... مسخره! اين سري آدم ها حس ترحم من رو برميانگيزن. قدم زنان بر روي نرو هايم حرکت کرده و در آنجا به جست و خيز ميپردازند. هميشه همه چيز ايده آل و بهترين نيست. بعضي وقتا .... ميبايستي که بعضي قداست ها رو فدا کرد. براي زنده موندن .......... براي نفس کشيدن. بايستي که همسو و همسرعت شد با ديگران ... نه به انتظار نشستن براي همراهي آنها. من خودم تو زندگيم هول هستم. هميشه عجول بودم و هستم. ضرر کردم سر اين مساله ولي منفعت هم بردم. فکر ميکنم هم سودش به ضررش ميارزه. کنار اومدن با کساني که از سر فرصت و حوصله زندگي ميکنن برام سخته. شخصيتن سخته. مشکل هميشه خودم هستم ..... من کم حوصله ي عجولِ زودازهمه چيز خسته شو ! من نميتونم ............. Take my own sweet time Take my own sweet time Take my own sweet time Take my own sweet time Take my own sweet time Take my own sweet time Take my own sweet time Take my own sweet time Take my own sweet time کنم !
Tuesday, February 03, 2004
اون چيزي که به قلبت چنگ ميندازه همون چيزيه که قلب بقيه رو ميخراشه.
اون لجنه ..... و تو که با تکرارش موجب آزار و اذيت خودت و بقيه ميشي ميشي لجنزار. اون چيزي که نفست رو خفه ميکنه همون چيزيه که بقيه رو هم مشمئز ميکنه. اون مردابِ ..... و تو داري توش غرق تر ميشي. ولي اون چيزي که لبخند به لبت مياره لزومن همون چيزي نيست که لبخند به لب بقيه مياره. اون محبتِ .... هر کسي براي خودش داره و با مال همه يکي نيست ولي اگه پيدا کردي کسي رو که با مال تو محبتش يکسان بود, زندگيت را با او تقسيم کن.
Monday, February 02, 2004
|