|
آفرودیت |
صفحه اصلي |
Thursday, December 30, 2004
Coffin
هوا ... خالي.
روحيه ... سرد. چشم ... بسته. خنده ... دريغ. اعصاب ... تموم. همه چيم ... من رو ياد تابوت ميندازه.
Sunday, December 26, 2004
Omen
Friday, December 24, 2004
Spoiled
اشتباه اول : از يارو خوشت اومده.
اشتباه دوم : بهش گفتي اين رو ... پس ميدونه و سعي ميکنه که بچزونتت. اشتباه سوم : نميتوني باهاش مثل يه آدم عادي رفتار کني. اشتباه چهارم : چون بهت گفته نه ... بايد ازش متنفر شي. اشتباه پنجم : متنفر نيستي ... ولي باهاش قطع رابطه ميکني چون ميگي که ازش خوشت مياد. اشتباه ششم : حالا که قطع رابطه کردي ميخواي طرف رو هم ضايع کني !!!! اشتباه هفتم : حالا که قطع رابطه کردي ميخواي ببيني چند نفر اون رو به تو ترجيح ميدن !!! اشتباه هشتم : ميدوني اون يه ماه هست که ما رو دعوت کرده براي شام خونه شون ... يه مهموني ميندازي همون روز و همون موقع و ما رو هم دعوت ميکني. اين ديگه نهايت بچه بازيه !!!!! اشتباه نهم : وقتي بهت ميگم بچه اي ناراحت ميشي !!!!!! حالا به خاطر اين نه تا اشتباه احمقانه من بايد 1) شام خوشمزه رو ول کنم .... 3000 مايل رانندگي کنم پيتزا بخورم. 2) عوض خوش گذروندن با کسائي که باهاشون حال ميکنم ... با يه سري کس مغز آمريکائي که تو بچه بودن دست تورو ازپشت ميبندن گپ بزنم. 3) اصولن نميخواستم هيچ جا برم ولي الان مجبورم بيام اونجا. 4) چون کسي نيست که برم گردونه حداقل دو روز ميپره اين وسط که تو اين هير و ويري ندارم که جبران کنم. نمونه کامل ايراني بازي و بچه بازي .... تواما !
Thursday, December 23, 2004
First time love
-I feel that I love you. -:o -And it's my first time so it's really good. -How do you know since it's your first time? -I don't know, I feel it. - What do you feel? -I feel it in my stomach, it's warm. I usually have a knot in my stomach, but now it's gone. The Professional
Monday, December 20, 2004
Soul-mate
همزاد من رو ديدين .... اه چطور نديدين.
همين بغل گذاشتمش که ! حرفا همونائيه که من ميخوام بگم .... بلد نيستم خودم ولي همزادم خوب بلده. از طرف من ! عميق بايد بخونين !!!! نه عميق تر از اين حرفا .....
Sunday, December 19, 2004
Cruel
و اين هفته اي که گذشت .....
حساب ميکنم ميبينم که احتمال اينکه يه هفته اي باشه که توش دوتا امتحان هات رو خوب بدي .... پروژه اين نوکيا رو تموم کني بدي دستشون ... از دست استاد پدرسگ TA خلاص شي .... تيم هاي فوتبال مورد علاقه ات همه ببرن .... اسباب کشي ات هم تموم شه و بپري بري سر خونه جديد (نه خونه بخت ها) ..... چقدره ؟؟؟؟ هان چقدره ؟؟؟؟ چرا پس الان حالم گرفته اس ؟؟؟؟ چون کس مغزم ديگه ..... حد خودم رو نميدونم و غريزه و احساس رو از هم تشخيص نميدم. هر چيزي هم حدي داره آخه پدر من !!!!! دو شبه که يه DVD از متاليکا گرفتم .... ولي هر چي نگاه ميکنم حالم خوب نميشه!!!! اونائي که من رو ميشناسن ميدونن که اين يعني چي ؟؟؟؟ مشکل !!!! ولي بر ميگردم ..... کار يه غلت خوردنه !!!! ميگي نه فردا بهت ميگم.
Saturday, December 11, 2004
Wait for the fuckin' thing
انتظار خيلي سخته .... هر چي ميخواد باشه ...
ميخواي انتظار email اي رو بکش که برات مهمه. ميخواي انتظار اين رو بکش که help session ات زود تر تموم شه. ميخواي انتظار اين رو بکش که هر هفته شنبه شه بتوني زنگ بزني ايران باهاش حرف بزني. ميخواي انتظار اين رو بکش که زودتر امتحان qual ات رو بدي و گورش رو گم کنه بره. ميخواي انتظار اين رو بکش که همسرت ويزا بگيره بياد. ميخواي انتظار اين رو بکش که هفته کي تموم ميشه که بتوني 8 ساعت با خيال راحت بخوابي بدون اينکه بدوني boss صبح زود بيدارت خواهد کرد. هر چند خيال راحتي برام نمونده ..... ميخواي انتظار اين رو بکش که خبر ويزا گرفتن دوستت رو بالاخره کدومشون بهت ميگن و آخرش هم از کسي ميشنوي که اصلن انتظارش رو نداري. ميخواي انتظار اين رو بکش که اين مدرک لامصب رو کي ميگيري که برگردي. ميخواي انتظار اين رو بکش که خواهشي که از دوستت کردي کي جوابش مياد. آخرش هم نمياد. ميخواي انتظار بکش که کي اين همه ورقه تموم ميشن که بتوني بري غذا بخوري .... ميدوني خوب نيست که در طول هفته هيچي نميخوري. ميخواي انتظار بکش که کي زندگيت تموم ميشه .... که کي از شر اين مصيبت خلاص ميشي. ميخواي همه شب رو منتظر باش که ساعت 8 صبح شه زنگ بزني يه خبر خوب بشنوي. منتظر اين نباش چون هيچ خبر خوبي مننظرت نيست. ميخواي دستات رو صليب کن رو سينه ات و منتظر بشين ببين که استادت مياد خفتت کنه ببره. ميخواي انتظار بکش که کي اين ترم لعنتي تموم ميشه که بتوني شروع کني درس خوندن براي اون qual که اونم بايد قبلن منتظر ميشدي که تموم شه خودش براي خودش. ميخواي منتظر بشين که رئيس دپارتمان ليست TA هاي ترم ديگه رو بده که خيالت راحت شه که TA نداري. بازم ميخواي منتظر بشيني ؟؟؟؟؟ بشين .... از قديم گفتن انتظار شيرينه. گور پدر هر کي اين رو شيريني زندگي ميدونه.
Wednesday, December 08, 2004
Virtual Death
|