|
آفرودیت |
صفحه اصلي |
Saturday, April 23, 2005
momento mori
Wednesday, April 20, 2005
God's memo
تو موقعيت کشتي شکستگي موندي تا حالا ....
يا همون اره هه .... ياد خدا و نيروهاي ماوراالطبيعه افتادي حتمن ! تا حالا فکر کردي که خيلي زشته که وقتي مشکل داري ياد خدا ميکني؟ تا حالا فکر کردي که ممکنه عاليجناب خوشش نياد ؟ اگه ميخواي ياد کني هميشه ياد کن .... نميخواي هم که هيچي.
Monday, April 18, 2005
Seclusion
يه ديوار ميکشم دور خودم .... توش ميشينم.
به بقيه که بيرونن هي ميگم که شماها که اين تو نيستين که بدونين که من چي ميکشم. فکر هم ميکنم هم که کارم درسته ..... نه تو بگو .... مگه درست نيست ؟
Sunday, April 17, 2005
Sad but true
اين چند روزه خوشحالم به چند دليل ...
و اين چند روز ناراحتم به دلايل ديگه ..... خوشحالي اش فعلن داره ميچربه ولي اين دليل نميشه که ناراحتي ها رو فراموش کنم ها
Sunday, April 03, 2005
Is it really like this or it's just me?
اينجوري که بعضي ها قربون صدقه هم ميرن آدم خجالت ميکشه از قربون صدقه هاي خودش !!!!
به افتخار دختر خاله داماد ... به افتخار دختر عمه داماد ...(2*) به افتخار دختر خاله مادر داماد ... به افتخار دختر دختر خاله مادر داماد ... . . . به افتخار زهلم خان و همسر .... به افتخار کلم پيچ و همسر و .... . به افتخار برادر عروس .... اينجوريه ؟؟؟؟؟ زمان دادن کادو ها با مسافت رابطه داره؟؟؟؟ چرا خاله داماد از صحنه نميره کنار ... حساسيت گرفتم بهش بابا. يه زماني بود حدود يه ماه پيش که بلوز و تي شرت ها تموم شده بودن و پوسيده بودن. بعد از تولدم الان وضعم از اون لحاظ خيلي خوب شده ... ممنون از همه ! ولي خب الان يه مجل ديگه دارم که اونم شلوار هاس .... التماس دعا ممنون از ايشون بابته اين راهنمائي. It really helped a lot man.
|